زندگی نامه سردار شهید اسکندر محمودی
و دوران ابتدایی را با موفقیت کامل پشت سر گذاشت وی به خاطر عدم دسترسی به مدرسه راهنمایی و نیز جهت کمک کردن به پدر خود در کارهای کشاورزی مدتی ترک تحصیل نمود و مجددا تحصیلات خویش را در مدرسه ی راهنمایی ونک آغاز و با اتمام این دوره خود را جهت ادامه تحصیل در دوره متوسطه مهیا نمود ناگفته نماند اولین مصیبت در دوران نوجوانی بر وی وارد آمد و در اثر حادثه دست راست وی شکست که این حادثه تصادف متوالی دیگری را بدنبال داشت ادامه ی تحصیلات وی در شهرستان سمیرم و بعدا در شهرضا سپری گردید و این قسمت از عمر وی مقارن با شکوفایی جوانه های انقلاب اسلامی گشت که شهید عزیز ما زندگی نوینی را آغاز کرد. در نخستین روزهای اوج گیری انقلاب و شکل گیری تظاهرات، فعالیت های انقلابی وی که نشأت گرفته از فرهنگ غنی اسلامی و فرامین امام بزرگوار بود آغاز گردید و به خاطر پیشبر انقلاب مرتب به روستای ونک رفت و آمد نموده و بهمراه دیگر جوانان حزب الله با تشکیل جلسات و مراسم راهپیمایی در افشای چهره ی منهوس رژیم شاهنشاهی نقش موثری ایفا نمود علاوه بر آن در تظاهرات شهرستان های سمیرم و شهرضا نیز فعالانه شرکت نمود. سردار علاوه بر تحصیلات رسمی به مطالعه ی کتب اسلامی و غیر درسی علاقه وافر داشت و با روحی سرشار از عشق و ایمان به الله خود را در ردیف سربازان واقعی اسلام قرار داد به دنبال فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی در پایگاه بسیج ونک ثبت نام نمودو مواقع فراغت از تحصیل و ایام تعطیلی خویش را به نگهبانی و فعالیت در بسیج می گذارند سرانجام در سال 1360موفق به اخذ دیپلم گردید و بلافاصله جهت خدمت پاسداران در سپاه انقلاب اسلامی در این ارگان نوپا و انقلابی ثبت نام نمود و لباس مقدس سپاه را را بر تن کرد و در شمار سبز پوشان و فرمانبران امام زمان درآمد همان لباسی که بعدا کفن او گردید مدتی در قسمت تعاون سپاه مشغول خدمت بود و در مورخ 1/8/60 به خاطر مصاف با گروههای محارب عازم جبهه های غرب کشور شدند و در سمت مسئول تعاون سپاه مریوان به خدمت خویش ادامه دادند و در این مدت در جهت رفاه حال خانواده های شهدای کردستان تلاش زیاد نمودند بعد از گذشت هفت ماه در سنگر دیگری مشغول گرد و آن سنگر جدید بنیاد شهید انقلاب اسلامی سنندج بود که در قسمت خانه خانه شهید سنندج بود که در قسمت خانه شهید سنندج و تعاون آن خطه خدمت دومین مصیبت وارده بر وی رخ داد که در حال مآموریت در کردستان در یک تصادف جان سالم بدر برد وی مدت دو سال داوطلبانه در کردستان باقی ماند و بار دیگر در اثر یک تصادف در حالیکه بسیاری از وسایل از بین رفتند وی به همراه یک دختر بچه ی سه ساله جان سالم به در برد بعد از خدمت در کردستان وی به جبهه های جنوب عزیمت نمود. و مدتی در تیپ قمر بنی هاشم همراه با نیرو های طرح لبیک فعالیت نمود و در سمت فرماندهی یکی از گروهان ها در عملیات پیروزمند خیبر، شرکت نمود و رشادت ها از خود نشان داد وی در سال 1362 به خاطر تحقق بخشیدن به سنت رسول الله ازدواج نمود که ثمره این ازدواج یک دختر بچه است. که از شهید به یادگار مانده است. بعد از ازدواج به خاطر استمرار فعالیت هایش در جبهه مجددا عازم جنوب گردید و در لشکر مقدس امام حسین (ع) به رزم خویش با دشمن ادامه داد و در آستانه ی عملیات پیروزمند بدر در جبهه مجروح و از ناحیه پا مصدوم گشت و در این صدمه دیدگی شدید مدتی در بیمارستان گذراند و در حالی که بهبودی نیافته بود چون قلبش به خاطر جبهه میتپید قبل از عملیات بدر به جبهه عزیمت نمود و در حالی که عصا بر دست داشت در کنار رزمندگان قرار گرفت و با شهادت همسنگران عزیزش خیبر که علاقه زیادی به او داشت و جهت شرکت در مراسم آن شهید به ونک بازگشت. او از شهید خیبر جعفری و خصوصیاتش سخنها گفت و به طوری که در وصیت نامه اش ذکر کرده است که شهادت خیبر و لطفعلی زندگی ام را عوض نمود بعد از مراسم اربعین شهدای بدر بار دیگر به خاطر پیوستن به همسنگرانش به جبهه بازگشت و در مدت اقامت کوتاه خود در ونک مرتب در دعاهای کمیل و توسل شرکت کرده و خود دعای کمیل را زمزمه مینمود و هنوز مردم ونک زمزمه ی دلنواز دعای کمیل او را از یاد نبرده و نخواهد نمازهای شب وی که با حالتی عارفانه و عاشقانه به جا آورده می شد و اخلاق نیکو و برخورد اسلامی و خضوع و فروتنی وی از او چهره ای متواضع و خاشع و زاهد ساخته بودخصوصا حضور دائمی وی در جبهه و تعلیمات وافری که در دانشگاه الهی فرا گرفته بود که قبلا ذکر گردید وی به خاطر دفاع ازاسلام و ابراز لیاقت و قرار گرفتن در ردیف سربازان واقعی امام امت "سلمان" لقب گرفته بود و همسنگرانش او را به این نام می شناختند و با وجود زحمات بسیار زیاد در جبهه در ایام مرخصی که جهت سرکشی به خانواده اش در ونک به سر می برد اغلب اوقات او در پایگاه بسیج ونک در مراسم هایی که به مناسبت های مختلف تشکیل می شد شرکت کرده و لحظه لحظه از اوقاتش را وقف پیشبرد نهضت اسلامی نمود. گر چه زندگی سراسر رنج و تلاش شهید عزیزمان با یک دنیا معنویت در حیطه ی این کلمه و سطور نمی گنجد و قلم از اینکه در این راه گام نهاده احساس شرم و اندیشه ی اذعان به رکود و بیان از وصف آن قاصر است لاکن شاید آنچه در این متن به رشته تحریر درآمد گوشه ای از زندگی مردی باشد که حیات خود را وقف اجرای قوانین اسلام و نجات محرومین و ستم کشیدگان تاریخ نمود و عملش حجت بر آیندگان آخرین دیدار با خانواده شهید و پدر و مادر و دختر خردسالش چند روز پیش از عملیات والفحر 8 بود که با استفاده از یک مرخصی کوتاه در ونک به سر برد ای کاش می دانستیم این آخرین بار است تا از چهره منور او فیض برده و در آخرین ساعات عمر با برکتش روح بزرگ و سرشار از عشق به الله او را درک میکردیم . سرانجام در حالی که ساعات و دقائق لحظه ها با پیروزی و فتح رزمندگان اسلام سپری می گشت شمع حیات شهید عزیزمان نیز رو به خاموشی گرانید. وی در حالی که فرماندهانی گردان یا زهرای لشکر امام حسین (ع) را برعهده داشت از فتوحات بسیار زیادی که نسیب اسلام نمود در ساعت 5 صبح روز جمعه مورخ 25/11/64 به آرزوی دیرین خود دست یافت و به معشوق ابدی خود پیوست. محل شهادت وی دریاچه نمک شهر فاو و سه را کارخانه میباشد.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 10:9 توسط محبان شهدا
|